گل آقا و امام

  • خاطرات گل آقا از امام گل ها/1

    امام آمدند، ما بلند شدیم، دیدیم امام نیامد. ‏‏ای داد بیداد، که من همیشه می‏گویم یک تو دهانی محکمی به ما امام زد یعنی امام مردم را نشان داد. امام چی شد؟ آقای رجایی گفت: امام رفت اول جواب آن مردم را بدهد. بعد تشریف آوردند، دست‏شان را بوسیدیم، 20 ـ 30 نفر بودیم. من اولین بار خنده امام را آنجا دیدم. وقتی حرف‏شان را که زدند، دوباره برگشتند و رفتند طرف مردم، با مردم خداحافظی کردند.